یک روز خواهید فهمید؛
نه حجاب اینقدر مهم بود که گلو پاره کنید
و نه بی حجابی آنقدر مهم که گریبان بدرید
.
خواهید فهمید؛
نه برای عفاف داشتن نیاز به حجابی که نقاب بزنید ، بود
و نه برای نشان دادن چاکِ سینه ، نیاز به سینه چاک دادن!
.
یک روز خواهید فهمید؛
یک عده عمداً میخواهند مغز ها را از تویِ سر به لای پا جابجا کنند! (و مغز بسیاری را کرده اند)
خواهید فهمید نه رنگ سیاه رنگ عفاف است و نه رنگ سفیدرنگ آزادی!
.
یک روز خواهید فهمید کسی با گشت ارشاد ارشاد نشده و نمیشود!
خواهید فهمید مسیح علینژاد دَمِ مسیحایی برای زنده کردن حقوقتان (که مدام در گوشتان خوانده اند پایمال شده و باور کرده اید) ندارد و او بدست شما خودارضایی ِ امیالش را میکند!!
.
یک روز خواهید فهمید جرم یک رقاص (ولُو با رقص س☆کسی و تاپ بالای ناف) بالاتر از کسانی که برای رقص کدخدایان ظالم دست میزنند و کِل میکشند نیست!
و هم خواهید فهمید ارزش یک رقاصه بیشتر از ۱۱ سربازمرزبان نیست.
.
یک روز می بینید شما که سرگرم این سرگرمی ها بودید؛
گوشِتان را بریدند ، چاله را کَندند و مناره را هم دزدیدند!
.
یک روز میفهمید این تاریکی ، نه چراغ های خاموشِ روضه است و نه تاریکی برای رقص نور و پارتی!
خواهید فهمید در یک بی برنامگی کاملا برنامه ریزی شده، تنها برق رفته است و خلاص
.
نقطه
.
پ.ن:
هلهله میکنند که اعجازِ صدایِ قرآن خواندنِ سرِ حسین بن علی بر سرِ نیزه ها را نشنوید!
شرابتان میدهند که هوش نباشید و گوش!
بس است
خدای را صدا بزنید؛ چراغ ها را روشن کند!
برق رفته است…
مرتضی قرائی