خیلی از ما حتا بلد نیستیم آرزو کنیم و گاهی آرزوهایمان را هم از روی دست بقیه تقلب میکنیم نگاه میکنیم ببینیم مردم دوست دارند کجا زندگی کنند؟ مردم دوست دارند با چجور آدمی ازدواج کنند؟ مردم عاشق کدام ماشین هستند؟ کدام مارک کیف و کفش و لباس هست که اگر بپوشی همه دهانشان باز […]
دردنامه
انسان باید قبل از مردن خودش را مصرف کرده باشد
خواستن توانستن نیست، انجام دادن است گاهی اوقات آدم توی مشکلات و مخمصه هایی می افته که راه فراری نداره توی این لحظات همیشه باید سوالات دقیقی از خودمون بپرسیم. باید از خودمون بپرسیم چه کار میتوانم بکنم ؟ بگذاربا یک مثال واضح بگویم من وقتی درون رینگ بوکس هستم و حریفم 5 کیلو از […]
این که نشد زندگی
ساعت برنارد را یادتان هست؟ همان ساعتی که با فشردن دکمه اش زمان ثابت می ماند؟ من از خیلیها شنیده ام وقتی آن فیلم را میدیدند ، آرزو میکردند که کاش یکی از آن ساعتها داشتند. ولی تا جایی که یادم می آید من برعکس بودم همیشه با سوالاتی مثل: مگه میشه همچین چیزی؟ یعنی […]
آدم باید مطمئن باشد که تا نفس بعدی زنده است یا مطمئن باشد که با آمدن هر وزیری قوانین عوض نشوند و صدها دانشجو نا امید نشوند، بعد فکر خوشگذرانی باشد
الآن که به عقب سر نگاه میکنم انگار خیلی واضح میبینم هدف زندگیام چی بوده. هدف کلمهی بزرگی است. نقطهی مشخصی است که وقتی به آن میرسی نورافکنها را میاندازند رویت، تشویقت میکنند، مدالهایت را میآورند. پس شاید منظورم هدف نبود. منظورم اصل سادهای بود که بر اساسش زندگی میکنم. زندگیام تا اینجا انگار یک […]
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمیرسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم. بعد من […]
زندگی اوربیتالی
شاید یکی از مهم ترین مطالبی باشد که در کل فعالیت اجتماعی ام می خواهم در مورد آن صحبت کنم و خواهش می کنم لطفا با دقت و جدیت این متن را بخوانید .بیایید به دوران دبیرستان برگردیم و یک سوال ساده ی درس شیمی اوربيتال چیست ؟ به فضایی در اطراف هستهٔ اتم و […]
جهانی که برای زنان جای بهتری باشد، آن جهان برای مردان نیز جای بهتری خواهد بود.
استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی،تلاش میکرد حرفهای درشت اجتماعی را به گونهای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد. روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بیمقدمه و بدون حالواحوالپرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت: “اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو […]